• وبلاگ : پژوهشي در تاريخ اسلام و تشيع
  • يادداشت : رواياتي زيبا در وصف شعبان المعظم
  • نظرات : 1 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام برادرخوبم نمي دانم كه كجا هستي ولي خيلي وقت مي شود كه از شما خبر ندارم هرجا كه هستي موفق وپيروز باشي وما را هم از دعاي خيرتان فراموش نفرماييد خصوصن دراين ايام مبارك.

    برادر شما عبدالقادركمالي

    پاسخ

    كمالي جان سلام. حالتون چطوره من در خدمت شما زير سايه خدا و محبت دوستان. شما خوبيد متشكرم كه بنده را خوشحال ميكنيد. با تشكر حسيني

    بنشسته در يك كوشه اي گريه كنان و موكنان



    گويد كه اينجا جاي امن عسكر است


    وين چرا همچو خرابه گشته است؟!



    گويد اين مرد كه دگر خم شده قامتم خدا


    از يك طرف گناه مردم يك طرف اين صحن و سرا



    كو شيعيان،پر مدعي گويند جانشان به فدا


    اين حرم ژدر من است كوبارگاه كو گنبد طلا؟!



    چهره ي مرد نوراني،غبار آلود


    رعنا ولي قد خميده زيبا بود ولي گريان