« به نام خدا »
سیره نبوی (ص)
استاد دکتر فلاح زاده
جلسه اول 29/6/90
در جلسه اول مباحث کلی از واحد های دوره کارشناسی ارشد و توضیحی در مورد پایان نامه و مسایلی از این دست گذشت.
جلسه دوم 5/7/90
موضوع : سیره چیست؟
آیا سیره نبوی همان تاریخ اسلام است یا متفاوت است. در تاریخ اسلام قالبی وجود دارد که در بردارنده مباحثی چون عصر جاهلیت، جغرافیای عربستان، قبایل، نسب پیامبر اسلام، تولد، دوران شیر خوارگی، نوجوانی، جوانی و سفر به شام، تجارت و بازرگانی، ازدواج، بعثت و............... تا رحلت است.
اگر سیره به این معنی باشد یعنی همان مباحث موجود در تاریخ اسلام پس در واقع سیره از تاریخ جدا نخواهد بود. با رجوع به تالیفات موجود مانند تاریخ اسلام پیشوایی، سیره رسول الله جعفریان، موسوعه تاریخ اسلام یوسفی غروی، تاریخ تحلیلی اسلام شهیدی ، تاریخ پیامبر آیتی، سیره پیامبر............ این مطلب تایید می شود که سیره چیزی جز همان تاریخ نیست. چرا که سیر بحث در کتابهای با عنوان تاریخ با سیره یک سیر واحد است. اما آنچه که این نوع نوشته ها را از هم متمایز می سازد ، عنوان، حجم، منابع مورد استفاده یا کلامی بودن یا تاریخ بودن است.
جلسه سوم 12/7/90
موضوع: دلایل تدوین سیره، ذیل مباحث تاریخ
چرا قالب بحث تاریخ و سیره یکی است؟ و این ساختار از کجا آمده است؟ در جواب این دو سوال می توان به مطالب زیر اشاره کرد.
- تقلید علمی از پیشینیان. مولفان آثار امروزی بدلیل عدم درک زمان پیامبر(ص) مجبور به بهره گیری از نزدیک ترین منابع به آن زمان هستند. لذا می توان تکرار این ساختار در آثار بعدی را بدلیل تبعیت از منابع دست اول در این زمینه دانست.
- عدم وجود محتوا. مولف امروزی به غیر از محتوای موجود، محتوای دیگری در اختیار ندارد و همین دلیل تکرار ساختار سیره نویسی است.
- طراحی این ساختار از ابن هشام است که وی نیز از ابن اسحاق( م 150 هـ) اخذ کرده است. بنابراین سلطه این نوع نگارش بعدها در آثار دیگر نیز حفظ شده است.
سوالات مطرح در بحث تا کنون :
1. سیره چیست؟
2. تفاوت سیره نبوی با تاریخ اسلام چیست؟
3. چرا سیره در ضمن تاریخ اسلام نوشته می شود؟
4. چرا قالب بحث سیره و تاریخ یکی است؟
5. این ساختار و محتوا از کجا آمده است؟
جلسه چهارم 19/7/90
نقد و بررسی سیره ابن اسحاق
سیره ابن اسحاق در واقع مرجع و منبع همه آثار در حوزه سیره نویسی شده است. حال با توجه به قداستی که پیدا کرده است بررسی آن مهم جلوه می کند.
اعتبار سیره ابن اسحاق ( ابن هشام )
- اگر قایل به مکتب نقلی در تاریخ باشیم، سیره ابن اسحاق ( ابن هشام ) تنها راه دسترسی به سیره پیامبر(ص) خواهد بود. در این نوع نگاه عقل جایگاه استنباطی ندارد. اما اگر قایل به این مکتب نباشیم و در کنار مکتب نقلی از ابزارهای کمکی دیگر برای فهم بهتر و رسیدن به سیره نبی مکرم خدا(ص) استفاده کنیم، می توان سلطه سیره ابن هشام را به چالش کشید. برای رسیدن به یک واقعه و یا تجزیه و تحلیل آن می توان از ابزارهای مختلفی چون جغرافیا، اقتصاد، سیاست، و...... استفاده کرده و با ارجاع به عقل، قابلیت اثبات یا عدم اثبات آن واقعه را روشن نمود. پس در صورت اعتقاد به مکتب نظری در تاریخ نگاری سیره ابن اسحاق ( ابن هشام در واقع اعتباری ندارد.
- ابن اسحاق همه تلاش خود را برای برجسته کردن بخشی از زندگانی پیامبر(ص) صرف کرده که در واقع رسالت اصلی پیامبر نبود. ابن اسحاق بجای پرداختن به فعالیت های فرهنگی پیامبر (ص) به فعالیت های نظامی ایشان پرداخته و به طور عمده این بخش از زندگی حضرت را برجسته نموده است در حالیکه آنچه که رسالت واقعی پیامبر بر آن استوار بوده تحول فرهنگی و اخلاقی جامعه مسلمین بوده که بدان پرداخته نشد. خلاصه آنکه آنچه که ابن اسحاق در سیره خود آورده در واقع گزارشی غیر شفاف از غزوات و جنگهای پیامبر است.
جلسه پنجم 26/7/90
موضوع : مبانی و اصول سیره نگاری
جلسه ششم 3/8/90
موضوع : طرح مباحث موجود در سیره نبوی (ص)
سیره : الف : سیره فردی و خصوصی پیامبر(ص)
ب : سیره اجتماعی که در ارتباط با دیگران صورت گرفته است.
الف : موضوعات موجود در سیره یا رفتارهای فردی:
1. سیره پیامبر در خواب : خواب روزانه، مقدار خواب، بستر برای خواب، شکل خواب، محیط خواب،
2. خوردن و آشامیدن در سیره پیامبر (ص)
3. سیره پوشش: کوتاهی، بلندی، تنوع رنگ و...
4. نشست و برخاست در سیره پیامبر(ص)
5. نظافت و آرایش در سیره پیامبر(ص)
جلسه هفتم 10/8/90
موضوع : سیره اجتماعی پیامبر(ص)
سیره اجتماعی دارای ابعاد مختلف : فرهنگی، سیاسی ، اقتصادی ، نظامی ، بهداشتی و.... است. نگاه به سیره اجتماعی باید از روزنه مباحث روز باشد. یعنی در مطالعه سیره فرهنگی باید از روزنه چارچوب سیره فرهنگی امروز با تعارفی موجود توجه شود.
سیره فرهنگی پیامبر
در پرداختن به سیره فرهنگی پیامبر(ص) باید به زیر مباحث توجه شود.
1. تعریف فرهنگ از منظر پیامبر(ص)
2. اهمیت فرهنگ
3. اصالت فرهنگ ( اصالت یا عدم اصالت فرهنگ در سیره پیامبر (ص) )
4. تبادل و ارتباط فرهنگی
5. امنیت فرهنگی ( ارتباط یا عدم ارتباط فرهنگی از منظر پیامبر(ص) و راه امیت فرهنگی کدام است؟)
جلسه هشتم 17/8/90
6. فرهنگ پذیری: (چگونگی و ابزار انتقال فرهنگ جامعه به نسل جدید از دیدگاه پیامبر چیست؟ )
7. تبلیغات فرهنگی
8. تغییر فرهنگ
9. اصلاح فرهنگ
10. تبلیغ فرهنگی
- اهمیت رسانه و تبلیغ
- ضرورت رسانه و تبلیغ
- ابزار رسانه و تبلیغ
- بایسته های رسانه و تبلیغ
11. ادبیات فرهنگی از دیدگاه پیامبر(ص)
- جایگاه شعرو شاعری
- ادبیات پیامبر(ص)
- اهمیت ادبیات
- جایگاه حکایت در ادبیات پیامبر(ص)
- نقد پیامبر بر ادبیات جاهلی
- اصول ادبیات پیامبر(ص)
- هنر موسیقی در عصر پیامبر(ص)
- معماری و فنون
جلسه نهم 1/9/90
ادامه مباحث فرهنگی
12. آداب و رسوم در سیره فرهنگی
- مراسم ختم
- جشنها
- نامگذاری و اسامی
مباحث موجود در سیره سیاسی رسول خدا(ص)
علوم سیاسی در بردارنده مباحث حکومت و حرم قدرت در جامعه است و آنرا از زوایای مختلف مورد توجه قرار می دهد.
1. ضرورت یا عدم ضرورت حکومت از منظر پیامبر(ص)
2. حکومت مطلوب از منظر پیامبر(ص)
3. حاکم مطلوب از منظر پیامبر(ص)
4. ویژگی کارگزاران از منظر پیامبر(ص)
5. رابطه حکومت با مردم / جایگاه مردم در حکومت/ اعتبار آرای عمومی / برد آرای عمومی / دموکراسی در حکومت از منظر پیامبر(ص)
6. مشروعیت حکومت از منظر پیامبر(ص)
7. آزادی و محدودیت های آزادی از منظر پیامبر(ص)
8. حقوق اقلیت ها از منظر پیامبر(ص)
9. جایگاه مخالفین و تعامل و برخوردها از منظر پیامبر(ص)
10. اصول روابط خارجی از منظر پیامبر(ص)
11. اعتبار شورا از منظر پیامبر(ص)
12. آسیب شناسی نظام سیاسی از منظر پیامبر(ص)
13. عوامل ثبات حکومت از منظر پیامبر(ص)
14. جابجایی قدرت/ مدل جابجایی قدرت از منظر پیامبر(ص)
15. مهمترین وظایف حکومت از منظر پیامبر(ص)
16. تفکیک قوا ( نظریه مونتسکیو در تفکیک بین مجری و وضع کننده قانون)
17. نظارت بر قدرت/ کنترل قدرت از منظر پیامبر(ص)
18. رابطه اخلاق و سیاست از منظر پیامبر(ص)
19. تقدس یا عدم تقدس از منظر پیامبر(ص)
جلسه دهم 8/9/1390
سیره امنیتی و اطلاعاتی پیامبر (ص)
مهمترین وظیفه و عامل اصلی تشکیل حکومت، امنیت جامعه است. با این توجه اهمیت و ضروت امنیت در سیره نبوی مهم جلوه می کند. مهمترین محورهای پژوهشی در این موضوع عبارتند از:
1. اهمیت و ضرورت
2. راهکارهای تأمین امنیت
- توسل به قدرت نظامی
- ایجاد دوستی و اخوت میان مردم
- تعدیل طبقات اجتماعی
- مراعات حقوق دیگران
3. عوامل تضعیف و اختلال امنیت از منظر پیامبر(ص)
4. انواع امنیت ( فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی)
سیره اطلاعاتی پیامبر (ص)
از جمله پایه های اصلی حکومت در برخورد با گروههای معارض .و یا برای کنترل کارگزاران و مدیران، کسب و حفاظت از اطلاعات است. از آنجا که پیامبر (ص) در مدینه حکومت تشکیل می دهد، جهت مدیریت و کنترل و حفظ حکومت باید مراقب شبکه های اطلاعاتی مکه باشد تا مانع از اختلال در نظام و ساختار حکومت شود. مهمترین محور های پژوهشی در این موضوع عبارتند از:
1. ضرورت حفظ اسرار در سیره پیامبر(ص)
2. جمع آوری و کسب خبر
3. مبارزه با جاسوسان
4. طبقه بندی اطلاعات به صورت فوق سری، سری، فوق محرمانه، محرمانه، عادی
5. ابزارهای اطلاعاتی
6. اخلاق اطلاعاتی پیامبر(ص)
سیره نظامی پیامبر (ص)
از آنجا که پیامبر(ص) محور تحول در جامعه را فرهنگ می دانست و هدف اصلی شان صلح بوده نه جنگ، هر گونه برخوردهای نظامی را دفاع دانسته و آنرا به عنوان آخرین ابزار بکار می بردند. مهمترین محور های پژوهشی در این موضوع عبارتند از:
1. جایگاه صلح وجنگ در اندیشه پیامبر(ص)
2. مدیریت جنگ ( آمادگی دفاعی در سیره پیامبر(ص)، آموزش نظامی، ابزار نظامی)
3. رابطه جنگ و امنیت
4. اعلان و شروع جنگ
5. مدیریت جنگی(چینش، انتخاب فرمانده، تاکتیک های نظامی)
6. خدعه در نبرد و دایره خدعه در جنگ
7. مدیریت پس از جنگ
8. اطلاعات نظامی در جنگ
9. جنگ روانی در سیره
جلسه یازدهم 22/9/1390
از دیگر موضوعات مورد بحث در سیره پیامبر را مهم است اما به دلیل کمی زمان بدان پرداخته نمی شود عباتند از:
سیره اقتصادی
سیره قضائی
سیره اجتماعی پیامبر
سیره اخلاقی پیامر
سیره عبادی
سیره تربیتی
سیره بهداشتی
موضوع جدید: سیره سیره نبوی
در این بحث تاریخچه سیره مورد بررسی قرار می گیرد . سیر (تاریخچه ) سیره نبوی در دو مقطع مورد بررسی قرار می گیرد.
1. سیره عصر نبوی ( اعم از دوران مکه و مدینه)
2. سیره پس از پیامبر( تا امروز) بخش دوم به نوعی مربوط به مباحث بررسی منابع است.
سوالات زیادی در این موضوع مطرح است :
1. سیره نبوی از کی مورد توجه قرار گرفت. مسلمین در زمان پیامبر از کی و چرا به سیره توجه کردند؟ یعنی شروع توجه به سیره کجا بود و چرا مسلمین به سیره پیامبر توجه صورت گرفت؟
2. آیا زمان توجه از بعثت بود؟ یا پیش از بعثت مورد توجه بود؟
3. عکس العمل مسلمین در مواجه با سیره پیامبر چه بود؟ ( تعدادی تسلیم مطلق، تعدادی عدم تسلیم مطلق، تعدادی تفکیکی بودند)
4. نقل سیره در زمان پیامبر به چه صورت اتفاق می افتاد؟
5. دستکاری در سیره در زمان پیامبر؟
6. آیا پیامبر بر تبعیت جامعه از رفتار های خود امر می کرد؟
پیامبر در مرتبه اول یک پیام آور است و واسطه ای است برای انتقال پیام خداوند. لذا در مرتبه اول مسلمانان به پیام توجه داشتند. در واقع پیامبر از دو اعتبار مورد توجه بود یکی از جهت پیک بودن و دیگری خود فرد پیامبر است . اما اینکه خود این پیام رسان به عنوان یک منبع مورد توجه قرار گرفت از کی و کجا بود. این بحثی است که در منبع شناسی سیره مورد توجه است.
گاه فردی به عنوان پیام رسان صرفا یک پیام رسان است یعنی آنچه که مهم است آن پیامی است که فرد می رساند و خود فرد اهمیت چندانی ندارد. اما گاهی فرد علاوه بر حمل پیام خودش هم به عنوان نماینده تام الاختیار فرستاده می شود و قول و فعلش حجت است. در اینجا توجه به فرد، رفتار ها و سخنان وی اهمیت دارد. حال سوال اینست که چطور کنار حجیت پیام خود فرد هم حجت است. ؟
یکی از پاسخ ها اینست که :
- وجود سنخیت میان منبع پیام، پیام و پیام رسان
- خداوند در انتخاب رسول، فردی خطا کار و نادرست را به عنوان رسول بر نمی گزیند.
- شخصیت پیامبر و کمال رفتاری پیامبر تسخیر کننده بود و برای عموم جامعه جذاب بود.
- وجود سنت تبعیت از نبی در میان جوامع قبلی که در کتب قبلی
- گاه در خود پیام بر تایید رساننده تاکید شده است. در این صورت حجیت شخص رساننده ثابت است. آیات زیادی در مورد خود وجود مقدس پیامبر آمده که بر حجیت رفتار و سخنان ایشان تاکید شده است.
- آیات مکی دال بر تبعیت از پیامبر:
- اعراف 157 ،
- 158- اعراف ،
- 215- و 216 شعرا
- 162 انعام
-3 و 4 نجم
- 50 انعام
- آیات اول سوه یس
- 43 سوره زخرف
- 4 سوره قلم
سوره های مدنی دال بر تبعیت از پیامبر:
- 21 سوره احزاب
- 7 سوره حشر
- 31 آل عمران
- 45 و 46 احزاب
- 52 سوره نور
حال با توجه به ادله حجیت شخصیت پیامبر، سوال دیگر اینکه پیامبر با توجه به این شخصیت عظیم چطور با مردم عادی برخورد می کرد؟ پیامبر به صورت عادی و ساده با توجه به عظمت شخصیتی ای که داشت با مردم برخورد می کرد و مردم در مقابل ایشان اظهار نظر می کردند و در واقع فضای مناسبی را در رفتارهای اجتماعی ایجاد می کرد.
جلسه اول 30/06/1390
مهمترین موضوعات این بحث:
- مبانی مشروعیت حومت عباسی
- تثبیت اقتدار سیاسی
- جایگاه امامت در تفکرات مذاهب مختلف
- ارتباط با فرق کلامی
- سیاست های اجرایی،( تأثیر پذیری از نظام سیاسی ایرانیان- نظام حکومتی خلیفه اللهی و..)
- مخالفان حکومت عباسی، تعامل و تقابل( مخالفین و انگیزه ها و عوامل مخالفت)
- منابع
جلسه دوم 6/07/1390
مباحث مقدماتی
بنی امیه با قدرت بر جهان اسلام مستولی شد. آنها تنها به دنبال قدرت بودند و به دلیل عدم پایبندی به ابزارهای خلافت اسلامی، به لحاظ جایگاه حکومتی، نامی خوش در تاریخ از آنان بجای نماند. این امر موجب شد تا تحرکاتی برای براندازی حکومت اموی به تدریج در سطح جامعه توسعه یافت و میزان قیام ها و شورشها رو به فزونی نهاد.
درگیریهای قبیلگی در شامات از جمله این امر است که در دوران یزیدبن ولیدبن عبدالملک مروان روی داد. گروههای مختلف مذهبی چون خوارج، و برخی گروههای مذهبی در شام و حجاز وگروه های دیگری چون ایرانیان، سر به شورش نهادند. هرچند عمده این قیامها به شدت سرکوب شد.
در این میان یک گروه از جریانات سیاسی مذهبی با یک برنامه حساب شده و زیرکانه وارد این عرصه شد که به لحاظ ارتباط خاندانی به پیامبر(ص) متصل بود. آنها بواسطه عبدالله بن عباس خود را از خاندان نبی مکرم اسلام (ص) می خواندند. فرزند وی علی و بویژه نوه او محمد فضای سیاسی موجود بر علیه بنی امیه را از سال 100 هـ به خوبی درک کرده و تلاش خود را برای براندازی امویان معطوف کرد.
جایگاه نظام رهبری شورش برعلیه امویان، بیشتر مورد توجه مردم بود.لذا خوارج که از دشمنان جدی امویان بودند و به لحاظ تندروی سیاسی از مقبولیت لازم برخوردار نبودند موفق به نابودی آنان نشدند. از طرف دیگر جریان وابسته به خاندان پیامبر(ص) از مقبولیت لازم برخوردار بود. این در حالی بود که مصادیق رهبری جامعه در روایات مختلف آمده بود و گروههای مختلف سیاسی بنی الحسن(ع)، تلاش می نمود تا این جایگاه را به خود نسبت دهد. بنی العباس نیز تلاش می نمود تا بواسطه عبدالله بن عباس به این جایگاه برسد. در واقع مهمترین چالش فرا روی عباسیان، جریانات سیاسی شیعی بود که در گرایشات متعدد امامی، زیدی، بنی الحسن و کیسانیه نمودار بود. عباسیان که می دانستند در تقابل بر سر جایگاه رهبری نمی توانند با شیعیان مقابله کنند، بهترین راه را مجاورت و همنشینی با شیعیان دانستند و از این راه به دنبال رسیدن به هدف خود بودند.
اولین قدم برای کسب مقبولیت؛
ابوهاشم پسر محمد حنفیه که در تکاپوی مخالفت با حکومت اموی بود، که در فعالیت های سیاسی که در ظاهر یک سفر تجاری در حمیمه داشت مسموم شد. او در تلاش های سیاسی خود به دنبال ایجاد تشکیلات سیاسی و اعزام داعیانی به مناطق مختلف بود. او پس از مسمومیت همه این تشکیلات و اسرار سیاسی را به عموزادگان خود، یعنی به محمد بن علی بن عبدالله بن عباس سپرد. پس از آن بود که داعیان عباسی با شعار الرضا من آل محمد شروع به دعوت برای خود بویژه در ایران و بخصوص در خراسان کردند. در خلال این فعالیت ها، رهبران نهضت عباسی برای جلب مقبولیت بیشتر، خود را به گروه های مختلف شیعی نزدیک می کردند( مانند بیعت منصور با نفس زکیه) در خراسان دعوت عباسیان به حدی زیاد بود که به تلاشهای سازماندهی شده منصوب به خاندان پیامبر (ص) چراغ سبز نشان داند. آنچه که در دعوت آنان برجسته است و بر آن تأکید می شد، تلاش برای حفظ جایگاه امامت در میان خاندان بین العباس است. ( قتل عمارت بن یسار که حامی امامت در میان شیعیان بود نیز در همین راستا صورت گرفت.)
محمد بن با استفاده از کادر کیسانی و اضافه کردن کادر جدید مانند بکیربن ماهان( از فرماندهان فتوحات ) در کوفه، ابو مسلم خراسانی در خراسان به موفقیت های بزرگی دست پیدا کنند. ابومسلم از سوی رهبران عباسی در سال 123هـ وارد خراسان شد. وجود جنگهای داخلی و شورشهای قبیلگی در خراسان، زمینه مناسبی را برای موفقیت حرکت عباسی فراهم کرد. عباسیان با استفاده از نیروی ایرانی خراسانی توانست در خلال سالهای 128 تا 132 با قتل آخرین پادشاه اموی، مروان بن محمد، حکومت امویان را ساقط کند.
عباسیان پس از تأسیس حکومت
پس از استقرار بنی العباس، مطالبات اجتماعی از سراسر سرزمینهای اسلامی به سمت حکومت مرکزی روانه شد. این مطالبات از جمله کاستی های دوران بنی امیه بود که توسط عباسیان وعده داده شده بود. پس از محمد بن علی، ابراهیم امام و پس از وی ابوالعباس سفاح و پس از آن منصور حاکم عباسی شد.
دوران منصور
مهمترین وقایع دوران منصور عباسی عبارتند از:
- مقابله با قدرتهای داخلی و خارجی
- حفظ حقوق و جایگاه خلافت عباسی
- بیعت سایر مناطق اسلامی با بنی العباس
- قبولاندن خلافت در ذیل تفکیک روابط خود با گروه های افراطی و مخالف.
- استفاده از محدثین برای توجیه رفتارهای سیاسی حکومت.
او برای قبولاندن خلافت و جلب مقبولیت عمومی، بدنبال جایگاهی مناسب برای تأیید و جلب مقبولیت و مشروعیت عمومی اش افتاد. بنابر این با بررسی به این نتیجه رسید که در جهت نیل به اهداف خود نیازمند گروهی است که مبانی خلافت عباسی را در ذهن عامه مردم توجیه کند. لذا به علمای اهل حدیث ( فقهای بعدی مذاهب اربعه) به عنوان مؤلفه های ذی نفوذ در جمعیت مسلمین نزدیک شد. او با بکارگیری تطمیع و گاه با استفاده از تهدید و زور توانست مواضع بزرگان اهل حدیث را به خلافت نزدیک کند.
عوامل توجه به اهل حدیث عبارتند از:
1. جریان فکری و عقیدتی تشیع وارد عرصه مجادلات علمی شده بود. و همین امر می توانست عاملی برای تضعیف مشروعیت خلافت باشد. لذا جریان مقابلی در برابر آن لازم بود.
2. رهبران جریان اهل حدیث نیازمند جایگاه سیاسی برای حفظ و توسعه افکار و عقاید خود بودند لذا مناسب ترین راه را حمایت حکومت می دیدند.
جلسه سوم 13/7/1390
نظام و ساختار حکومت عباسی
وقتی پایه های اولیه حکومت عباسی در سال 132هـ تأسیس شد، با توجه به گسترش سرزمینهای تحت امر نیازمند یک ساختار اداری و اجرایی قوی برای اداره بهتر حکومت بود؛ از سویی این ساختار باید دارای ویژگی منحصر به فردی باشد تا بتواند مدتهای طولانی جوابگوی نیاز اداری و اجرایی تمدن بزرگ عباسیان باشد. و از سوی دیگر بتواند الگوی مناسبی برای حکومتهای دیگر که در دل حکومت عباسی بوجود می آید باشد. نظام حکومتی امویان به دلیل مجاورت با امپراطوری روم متأثر از آن بود اما حکومت عباسی به چند متأثر از نظام اداری تمدن ایرانی بودند :
1. حضور ایرانیان در مرکز عملیات و سایر خدمات پشتیبانی و مرکز ثقل تشکیلاتشان یعنی کوفه
2. واقع بودن پایتخت حکومت عباسی یعنی بغداد در نزدیکی تیسفون.
3. پس از تسلط مسلمانان بر ایران و بدست گرفتن حاکمیت جنوب و شمال بین النهرین، در اداره نظام بین النهرین از توان بازماندگان گروه های مختلفی چون دبیران ساسانی در اداره حاکمیت استفاده کردند. لذا حضور دبیران منجر به حفظ روشهای اداری ایرانی و در نهایت انتقال به عباسیان شد. از جمله دبیران بازمانده بکیربن ماهان و ابوسلمه خلال بودند. کتابهای تاریخی احکام السلطانیه ماوردی و تاریخ الفخری ابن طباطبا به این مسأله توجه می دهند.
نهاد خلافت ایجاد شده در واقع برخواسته از سنت پیامبر(ص) بود و نماد های آن عبا، قبا، خاتم و عصای پیامبر به همراه خواندن خطبه بود و تشکیلاتی ساده داشت و به این گستردگی که در بنی عباس وجود داشت نبود. رهبران عباسی نشانه های ساده ای را بر اساس ادعای ارث بری از پیامبر در اختیار داشتند و از آن بهره می بردند. اما آنان در نظام اداری از تشکیلات ساده خلافت عبور کرده و نکات جدیدی را وارد عرصه خلافت و حکومت کردند.
تشکیلات خلافت عباسی عبارتست از:
1. خلافت؛ که از طریق وزارت با مردم در ارتباط بود.
2. وزارت؛ به دو گونه بود تفویض و تنفیذ
3. امارت؛ به دو گونه بود استکفا و استیلاء
وزارت
وزارت تفویض : در این نوع وزارت، خلیفه تمام اختیارات خود را به وزیر واگذار می کرد. مانند وزیر جعفر برمکی. او تنها وزیری است که نام وی به همراه نام خلیفه بر روی سکه ضرب شده است. وزیر تفویض در سه مورد اختیار نداشت: 1. حق تعیین یا عزل خلیفه را نداشت. 2. حق نصب یا عزل والیان منصوب به خلیفه را نداشت. 3. حق دخالت در امامت عباسی را نداشت.
وزارت تنفیذ : این نوع وزارت بیشتر کار ستادی می کرد و اختیار تام ندارد و مجری دستورات خلیفه است. مانند فضل ابن ربیع. در نهاد وزارت و تشکیلات وزارتی وزیر اعظو یا اعلا نیز وجود داشت که از نظام دیوان عهد ساسانی اخذ شده بود.
امارت
امارت نقش مؤثر و مهم در تضعیف خلافت و اقتدار نظام سیاسی داشت. و این به دلیل در دست رس نبودن امارت ها بود. امارت برخلاف وزارت قابل کنترل و نظارت نبود. در امارت، خلیفه افراد را به مناظق مختلف اعزام می کرد و بخش وسیعی از ولایات را تحت اختیار وی قرار می داد. معن بن زایده در دوران منصور از امیر ولایت سیستان بود. امارت نیز مانند وزارت به دو صورت بود: امارت عام ( امارت بر تمامی امور یک منطقه و کنترل آن) و امارت خاص( واگذاری بخش خاص از امور یک ولایت مثل مالیات، حج ، جنگ و...)
دیوانها
خلافت عباسی برای اداره بهتر و مدیریت اجرایی بهتر از دیوانهای ایرانی سود بردند. از جمله این دیوانها می توان به دیوان رسائل، خاتم، برید، استیفاء، اوقاف، خراج، نفقات، قضا، مظالم، حج، احساب، شرطه، اشراف و.... نام برد. نظام و ساختار حکومتی ایرانی پس از احیاء در نظام اداری بنی عباس به تدریج در عهد دوم و سوم حلافت عباسی در می ان حکومت های محلی و کوچکی که در دل حکومت عباسی متولد شد، اجرا می شد.
جلسه چهارم 20/7/1390
غیبت استاد
جلسه پنجم 27/7/1390
ادامه بحث ساختار حکومتی عباسیان؛
خاندان برامکه در پی ریزی و استمرار و حفظ خلافت عباسی مؤثر بود. برامکه باتوجه با اطلاعاتی که از نظام دیوان سالاری ایرانی در اختیار داشتند ، با تربیت نسل عرب و عجم همچون فضل ذوالریاستین، فضل بن سهل و سهل بن فضل در حکومت داری عباسیان را یاری دادند. به طوری که حتی پس از زوال قدرت برامکه در حکومت، نظم دیوان سالاری انجام شده باقی مانده بود.
با توجه به عملکرد قوی رهبران سیاسی عباسی در تأسیس و تثبیت قدرت عباسی، ظاهر امر آنست که عباسیان نباید در حکومت خود با چالش جدی مواجه باشند. اما علیرغم همه سیاست های خرج شده، آنان با چالش های جدی مواجه بودند. چالش هایی که از نوع رفتار سیاسی مذهبی مخالفان و تفکر مذهبی آنان منشأ می گرفت.
مخالفان ؛
شیعیان ( امامیه، زیدیه، اسماعیلیه)- قبایل عربی شام( حامیان حکومت بنی امیه)
امامیه؛ این گروه دیدگاه های خاصی در تقابل با بنی عباس داشتند. امامیه پس از جریان کربلا سیاست تقیه را اتخاذ نکرد و افزایش و غنای علمی و وجدان معنوی مردم را تقویت کردند تا با توسل به این امر حکومت عباسی را دچار چالش سیاسی کرد. بنی عباس با علم به جایگاه ویژه شیعیان امامی در جامعه و مخالفت آنان با مبانی مشروعیت حکومت، در برهه های مختلف از زمان امام ششم، ائمه شیعه را که به عنوان بزرگان و رهبران جامعه شیعه مورد توجه شیعیان بودند، به مرکز خلافت فرا می خواندند و آنان را در حصر قرار داده تا از توسعه زمینه های مباحث منطقی و استدلالی بر علیه حکومت عباسی جلوگیری کنند. شیعیان و رهبران آنها در مخالفت خود، صرفا به مباحث علمی و استدلالات علمی با مشروعیت می پرداختند و بر خلاف سایر گروهها اقدامات نظامی را در برنامه های خود نداشتند.
زیدیه؛ زیدیه عمدتا از سادات حسنی بودند معمولا مخالفت خود را در قابل قیام ها و شورشهای نظامی ابراز می کردند. قیام های متعدد از سوی این گروه بر علیه بنی العباس انجام شد. در اکثر این موارد وقتی از امامان (ع) امامیه در خصوص اهدافشان سؤال می شد، از اقدامات نظامی نهی می فرمودند. این نکته در خصوص قیام جناب زیدبن علی، حسین بن علی صاحب فخ، عبدالله نفس زکیه و...... از سوی ائمه(ع) نهی شد.
اسماعیلیه؛ هدف این گروه از شیعیان نیز مانند گروه های دیگر بر براندازی حکومت بنی عباس تأکید داشت. آنان به دنبال ریشه کنی حکومت بودند و در این راه مبانی مشروعیت حکومت را مورد هدف قرار می دادند. آنان عمدتا در عهد دوم و سوم عباسی فعالیت های علمی و عملی خود را گسترش دادندو علاوه بر زیر سوال بردن مشروعیت خلافت عباسی، از اقدامات عملی و نظامی استفاده می کردند.
قبایل عربی شام؛ در ادوار مختلف خلافت عباسی از دیگر مخالفان جدی این حکومت، قبایل عربی شام( حامیان خاندان اموی) بودند. این گروه ها که در شمال شام تا مناطقی از شمال مصر بودند، قیامشان بارها در زمان هارون و مأمون سرکوب شدند. یکی از علل نزدیکی جعفر برمکی به خلیفه در واقع موفقیت در سرکوبی این قیام ها بود. موضع حکومت در قبال مخالفت قبایل عربی علاوه بر سرکوب و تهدید و ارعاب، نام آن قبیله را از دیوان حذف و شوکت و قدرت آن قبیله را از این طریق تضعیف می کرد.
خوارج؛
این گروه تندرو مذهبی بر اساس اعتقاد به عدالت طلبی خشن و مخالفت با محدود بودن جایگاه خلافت در گروهی خاص، هیچ حقی را برای خاندان عباسی برای خلافت قائل نبودند.
مرجئه؛
جلسه ششم 4/8/1390
مخالفین حکومت عباسی
در عهد اول عباسی مخالفت های زیادی ا این حکومت صورت می گرفت از جمله این مخالفان که عمدتاً با مشروعیت حکومت عباسی به مخالفت می پرداختند، خوارج، امامیه، زیدیه و اسماعیلیه بودند. از دیگر مخالفان حکومت گروه کلامی مرجئه بودند. نهضت های عربی نیز از دیگر مخالفان نظام حکومتی عباسی بودند.
مهمترین عملکرد خلافت عباسی پس از استقرار
1. مقابله با مخالفین مشروعیت که در بالا اشاره شد.
2. حذف موانع احتمالی ؛ حضور جدی و بیش اندازه ابومسلم خراسانی و نفوذ در میان مردم خراسان، تهدید جدی برای حکومت عباسی به شمار می رفت. این دیدگاه نسبت به ابومسلم از یک سو به دلیل تضاد جدی ای بود وی با حِرم قدرت حکومت عباسی و از سوی دیگر مریضی سفاح و ترس از مرگ خود بود که منجر شد تا سفاح ابومسلم را از میان بردارد.
3. تأسیس پایتخت؛ پس از پی ریزی نظام اداری و جذب نیروهای متخصص و حذف موانع آنچه به نظر مهم می آمد تأسیس مرکز جدیدی برای حکومت بود. بنی عباس که مدعی تأسیس عهد جدیدی در خلافت مسلمین بود به ناچار باید پایتخت جدیدی را برای پی ریزی این تمدن جدید در نظر می گرفت. مضافاً اینکه آنان تمایل به حضور در دمشق که باقی مانمده تمدن اموی بود، نداشتند چرا که این نکته به ذهن تبادر می کرد که بنی عباس ادامه دهنده تمدن اموی باشد. لذا پس از اینکه بیعت با سفاح انجام شد، از کوفه به شهر انبار و سپس شهر هاشمیه را برگزیدند. منصور عباسی در سال 137هـ در شه هاشمیه مانعی بنام اوب مسلم خراسانی را از سر راه برداشت.
پس از قتل اومسلم گروهی از راوندیه برای قصاص قاتل ابومسلم به تدریج در اطراف منصور عباسی به بهانه الوهیت وی جمع شدند تا با حمله به منصور به هدف خود دست یابند. اما منصور از این ترور جان سالم بدر برد. پس از این جریان که موجب ترس منصور از تزلزل پایه های خلافت شد، وی به دنبال تحکیم و تثبیت حکومت پرداخت.
در همین راستا بود که منصور عباسی به دنبال مکانی مناسب که داری موقعیت جغرافیایی ویژه ای باشد، بود. وی با رغبتی خاص مناطق مختلفی را در بین النهرین مورد بررسی قرار داد. تا اینکه در سال 141هـ در همین منطقه مکانی را مورد نظر قرار داد که از جهات مختلف دارای ویژگیهای مناسب بود. او به یک دشت حاصلخیز رسید که در کنار رود دجله و در مسیر راه تجاری سوریه به شرق و از لحاظ مکانی فاصله نسبتا طولانی ای با تمدنهای گذشته مثل ایران داشت. این منطقه بغداد نام داشت. توجه منصور و حساسیت در انتخاب مکان مناسب ازسوی وی، بعد ها در کتب مختلف تاریخی مورد تأیید قرار گرفت. قرار گرفتن این شهر در کنار رود دجله ، از لحاظ امنیتی مورد توجه بود چرا که رود دجله به عنوان یک حصار طبیعی مناسبی برای این شهر به حساب می آمد. عباسیان بعد ها با ایجاد آب بندهایی برای دفع حملات دشمن از این حصار طبیعی سود بردند. نقشه کشی این شهر 4 سال به طول انجامید. سال 146 اولین ساختمان حکومتی ( قصر) و مسجد جامع در بغداد ایجاد شد. در سال 149 ساخت کل شهر به اتمام رسید. در طول ساخت شهر وی نظارت مسقیم داشت.
ویژگیهای شهر بغداد:
1. بغداد تنها شهر دایره ای دنیا بود. به این دلیل که از مرکز شهر تا اطراف آن در تمام نقاط شهر، مصافتی یکسان داشت لذا دفاع از شهر تحت نظارت حکومت آسان تر بود.
2. ساخت 4 دروازه با چهار دیوار تو در تو، درهای بزرگ آهن کوب. در هنگام غروب عبور و مرو از شهر با بسته شدن درها متوقف می شد.
3. جدایی کامل اقامت گاه خلیفه و مقر اصلی حکومت از مردم و سایر بناهای شهر. در واقع این بخش شهری کوچک در دل شهر بغداد بود.
وقتی که منصور در سال 158 هـ در ایام حج زمان مرگش فرا رسید، بغداد یک پایتخت بسیار مهمی شده بود و به مرور شاهد شکل گیری یک حرکت فرهنگی و علمی می شد. پس از استقرار بنی عباس در بغداد، در خطبه ای که منصور برای مردم خواند خود را جانشین خدا بر زمین خواند. این نوع نگاه به تدریج در دوره مأمون به اوج رسید تا حدی که این عنوان را روی مسکوکات حک می کردند. در واقع از یک نگاه می توان تأسیس بغداد را ایجاد تعادل میان عنصر ایرانی و عربی دانست.
پس از تأسیس بغداد نیز مخالفت های عباسیان کما کان ادامه یافت. مخالفت های علویان موجب تحولاتی در حکومت عباسیان شد .
ویژگیهای مخالفان حکومت عباسی.
1. مخالفت بر اساس دیدگاه و برداشتهای مذهبی. گروههایی مثل امامیه، زیدیه، اسماعیلیه، خوارج و مرجئه داریان این نوع نگاه در مخالفت خود بودند. این مخالفان در آموزه های دینی خود پایبندی بیشتری نسبت به بنی عباس داشته و همین ویژگی موجب جذب مردم نسبت به آنان شد.
2. توجه به آموزه های اجتماعی مساوات و عدالت که بنی عباس نتوانستند بدان عمل کنند.
بنی عباس با واگذاری املاک به افراد و گروههای خاص نتوانستند به مساوات اجتماعی که از شعارهای آغازین نهضتشان بود، عمل کنند. لذا تحقق این امر مورد توجه و تأکید مخالفان قرار گرفت.
خلاصه آنکه :
1. پی ریزی نظام اداری تحت تأثیر تمدن ایرانی و حذف موانع موجود.
2. تأسیس پایتخت با ویژگی و موقعیت های خاص
3. ویژگی مخالفین عباسی.
جلسه هفتم تایپ نشده است..........
جلسه هشتم 18/8/1390
بنی العباس در برخورد با دو گروه از مخالفین یعنی خوارج و طرفداران بنی امیه با مشکلات کمتری مواجه بودند؛ چرا که:
1. به دلیل عدم وجود اقبال عمومی نسبت به آنان در سرزمین های اسلامی
2. عدم وجود سازماندهی در مخالفتشان با حکومت.
3. وجود زمینه های اجتماعی مناسب برای سرکوبی آنان توسط حکومت به دلیل رفتارهای نامناسب (تند روی ها).
اما مهمترین چالش سیاسی ای که عباسیان با آن مواجه بودند و این چالش موجب تغییراتی در سیاست گذاریها و مشی سیاسی و مبانی مشروعیت حکومت بنی عباس شد، مخالفت های علویان بود. در سیر تاریخی حیات سیاسی بنی العباس یعنی از زمان آغاز این حکومت یعنی حدودا از سال 130 هـ در خراسان تا اواخر آن، مخالفت های عباسیان به طور مستمر ادامه داشت. این استمرار نشان از یک جایگاه ویژه ی علویان در سرزمینهای اسلامی دارد. حکومت نیز از اهمیت جایگاه علویان آگاه بودند لذا حرکت خود را با قرار گرفتن در کنار آغاز کرده و از این جایگاه سود بردند. قتل و عام مروانیان به دستور سفاح، بکار گیری شعار الرضا.... و ایجاد رشته های محبت با محمد حنفیه بیانگر همین سیاست بنی اعباس برای دست یابی به اهداف سیاسی است. عباسیان که از پایگاه اجتماعی علویان با خبر بودند، می دانستند که در اولیل حرکت خود هر گونه برخود با علویان منجر به از دست دادن وجه عمومی حرکت در سرزمین های اسلامی خواهد شد. این مماشات در زمان مهدی عباسی حدود 30 سال ادامه داشت و در این میان مخالفت جدی از علویان به چشم نمی خورد. اما این روند ادامه نیافت و اصرار علویان بر احقاق حقوق خود و توسعه این اعتقاد در میان جامعه مسلمین، موجب شد تا عباسیان در سیاست خود نسبت به آنان تغییر موضع دهند.
پس از خلافت مهدی، جریان مخالفت علویان با قیام حسین بن علی در دوران خلافت هادی آغاز شد. در واقع حرکت های علویان در بیشتر در مناطق مدینه، کوفه و بصره که وضعیت جغرافیایی آن به شکل مثلث است، فعال بود. اوج این مخالفت ها در دوران هادی و هارون عباسی است. وقتی هارون به حکومت رسید سیاست خشن برادر را تعدیل نمود اما وقتی با پافشاری و اصرار علویان برای احقاق حق مواجه شد، مجددا به فاز نظامی روی می آورد.
تفاوت علویان با خوارج و نهضت های عربی شمال شام و مصر، در این بود که جامعه مسلمین تعهد عملی بیشتری نسبت به آموزه های دینی از عولیان می دیدند و انتسابشان به پیامبر واقعی تر می نمود. همین امر موجب تغییر در نوع رفتار عباسیان با علویان می شد چرا که آنان نمی توانستند همان رفتاری که با خوارج و سایر گروههای مخالف داشتند، با علویان داشته باشند. در زمان هارون دو قیام علوی در دو بخش از سرزمینهای اسلامی منجر به تشکیل حکومت شد. ادریسیان در مغرب و قیام یحیی بن عبدالله در طبرستان . این دو حکومت به دلیل تعهدات رهبران نهضتهاشان به مبانی عقیدتی که منجر به اقبال عمومی بدان شده بود و بُعد مسافتی که با مرکز حکومت عباسی داشتند از امنیت نسبی برخوردار بودند و همین امور زمینه ساز شکل گیری حکومت مستقل را برای آنان فراهم کرد. هارون
ادامه تایپ نشده است ....
جلسه دهم 2/9/1390
ولایتعهدی امام(ع)، اهداف و برنامه های مأمون
از مهمترین ادوار خلافت عباسی که در بردارنده مسائلی است که موجب تغییرات بعدی در خلافت عباسی گردید، دوران مأمون عباسی است. او به عنوان هوشمند ترین خلفای عباسی شناخته شده است. مهمترین عملکرد مأمون که تأثیر مبنایی برای خلافت عباسی داشت، اعلام ولایتعهدی امام رضا (ع)بود. امام(ع)به لحاظ جایگاه، در میان مسلمین و به ویژه علویان، از جایگاه ویژه ای برخوردار بود. مأمون با توجه به این ویژگی امام(ع)با اهداف خاصی جریان ولایتعهدی امام(ع)را مطرح کرد. و اما اهداف و برنامه های مأمون :
اهداف:
1. کنترل امام(ع)
برای همه خلفای عباسی، امامان هم عصر( از امام صادق (ع)) مهمترین مخالفان حکومت به شمار می رفتند لذا از رویارویی مستقیم با خلافت اجتناب می کردند. امام رضا(ع)نیز با این حکومت اختلاف مبنایی داشت و مأمون هم بر این آگاهی داشت. لذا باید توجه داشت که سکوت امام(ع)در مقابل پیشنهاد مأمون نه به معنی پذیرش است و نه به معنی عملکرد منفعلانه. پس کنترل رفتار ها و عملکرد ها و ارتباطات چنین شخصیتی با چنین جایگاه ویژه برای حکومت ضروری بود.
2. جلوگیری از تحرکات و اعتراضات علویان
هر چند این کنترل نسبت به سایر امامان گذشته انجام می پذیرفت اما نظارت و کنترل صرف تأمین کننده مقصود مأمون نبود. بنابراین به نظر وی ولایتعهدی امام(ع)به لحاظ ویژگی های فردی و اجتماعی در میان مسلمین، عاملی برای جلوگیری از قیامها و اعتراضات علویان بود.
3. جلوگیری از تأثیر گذاری امام(ع)بر جامعه.
دور کردن امام(ع)از ارتباط مستقیم با مردم و قطع زندگی اجتماعی ایشان می توانست ابزار خوبی برای جلویگیری از تأثیرگذاری امام(ع)بر جامعه باشد.
4. جذب مقبولیت عمومی برای حکومت.
شخصیت امام(ع)به لحاظ نَسَبی و جایگاه عملی و عملی ایشان در میان جامعه مسلمین مورد تأیید عامه قرار داشت. لذا با ولایتهدی امام، مأمون به دنبال جذب بخشی از تأییدات عمومی برای حکومت بود.
5. اثبات ادعای خیر خواهی برای مردم.
مأمون مدعی بود که اقدامات وی برای مصالح مسملین است و هر کجا خیر مسلمین در آن باشد از هیچ عملی فروگذار نخواهد کرد. او مدعی بود که خیر مسلمین در واگذاری خلافت به امام(ع)است. این نوع عملکرد مأمون از یک سو موجب جلب رضایت بخشی از اعراب که تعصب عربی داشتند شد و از سوی دیگر موجب جلب رضایت ایرانیان که محب اهل بیت(ع)بودند شد. این درحالی است که برخی از سیاست های مأمون موجب کدورت اعراب و ایرانیان از وی شده بود و جلب حمایت و رضایتِ این دو پایگاه اجتماعی برای تثبیت خلافت مهم بود.
6. خاموش کردن قیامهای علوی
از مهمترین دلایل این رفتار مأمون، خاموش کردن قیام های علویان بود. او با این سیاست موفق شد تا از بروز اعتراضات و قیام های علوی در زمان حضور امام(ع)در مرکز خلافت، جلوگیری کند. از آنجا که شعار « الرضا من آل محمد(ص) » از جمله ادعاهای جدی معترضین علوی بود، با حضور شاخص ترین چهره علوی در مرکز خلافت این ادعای آنان محقق شده بود و در واقع بهانه اعتراض از دست علویان خارج شده بود.
7. تخریب چهره امام(ع) با تبلیغ دنیا طلب بودن امام(ع) .
در واقع مأمون با قبولاندن ولایتعهدی به امام(ع) در صدد برآمد تا با این امر تمایل به دنیاطلبی امام(ع) را تبلیغ و چهره وی را در میان مسلمین تخریب و چایگاه اجتماعی ایشان را تضعیف کند.
برنامه ها:
8. پیشنهاد به امام(ع) برای امر خلافت بوده نه ولایتعهدی.
اکثر منابع تاریخی به این نکته اشاره دارند که مأمون پس از مخالفت امام(ع) از پذیرش خلافت، در میان عموم جامعه تبلیغ کرده بود که امام(ع) به دلیل کهولت سن امر خلافت را که به ایشان ارایه شده بود نپذیرفت و به مأمون واگذار نمود. لذا با این حیله، امام(ع) برای پذیرش تحت فشار قرار گرفت.
9. توسل به زور
با انکار پذیرش ولایتعهدی از سوی امام(ع) ، مأمون با توسل به زور و تهدید به قتل امام(ع) را مجبور به پذیرش نمود.
موضع گیری های امام(ع) در نپذیرفتن ولایتعهدی:
1. تنها آمدن از مدینه
2. روشن گری هایی که برای مردم در مسیر راه داشتند. مانند خطبه ها و سخنرانی های متعدد مثل نیشابور.
3. برخورد تند با مأمون، پس از حضور در مرو. در واقع امام(ع) با این برخورد، در صدد زدودن این تلقی از پذیرش ولایتعهدی، که امام(ع) هم فردی دنیا طلب است، بوده و این مطلب را که دنیا به سمت ایشان روی آور شده و ایشان هیچ میلی به پذیرش آن ندارد، را اثبات می کرد.
4. افشای شهادت امام(ع) به دست مأمون در میان مردم.
5. پس از ولایتعهدی امام(ع) شرط می کند که نه عزلی و نه نصبی و نه برقراری رسم جدیدی و نه نقض رسوم بجا مانده انجام می دهد. با اتخاذ این مواضع منفی از سوی امام(ع) نسبت به امور ولایتهعدی، شبهاتی مبنی بر عدم وجود اختیارات ولایتعهدی برای امام در میان مردم ایجاد شد. این امر در واقع بدین معنی است که همسو شدن در راستای ولایتعهدی و قبول اختیارات آن در واقع به معنی مشروعیت بخشی به حکومت عباسی بوده و امام(ع) بر این امر بخوبی واقف بوده که هر گونه دخالت در امور حکومت (چه حمایت و چه مخالفت ) به معنی مشروعیت بخشی بدان است. لذا مخالفت جدی خود را به صور مختلف بیان می نمودند.
با عملکردهای مأمون برای تثبیت خلافت، به تدریج خلافت اقتدار سیاسی خود را بدست آورد و وقتی به این ثبات رسید، مأمون اطرافیان خود مانند فضل بن سهل ایرانی را که از آنها بهره کافی برده برد و از نفوذ سیاسی آنان هراسان شده بود را از میان برداشت و به قتل رساند. و برای دست یابی به جایگاه از دست رفته خود در میان افکار عمومی خاندان بنی عباس بغداد، باید امام(ع)را نیز به شهادت می رساند.
جلسه یازدهم 23/9/1390
سؤال امتحانی: پاسخ سؤال زیر با با استفاده از منابع تاریخی پیدا نموده و جهت ارایه در جلسه امتحان آماده کنید.
سؤال: سیاست ها و اقدامات مهدی عباسی را در چارچوب مبانی مشروعیت خلافت عباسی با استناد به منابع تاریخی بررسی کنید.
نکته : علت انتخاب دوره مهدی عباسی در واقع به دلیل تفاوت این دوره با سایر دوره های خلافت عباسی بوده است.
ادامه بحث: مأمون که به دلیل قتل برادرش امین، عملا قدرت سیاسی و امکانات قدرت و حکومت را بدست گرفته بود، برای استقرار و تثبیت قدرت خود، خلافت را به امام(ع) پیشنهاد کرد. این پیشنهاد در واقع برای عبور از بحرانهای موجود که در ابتدای خلافت مأمون بوجود آمده بود است. در مقابل امام(ع) دو راه بیشتر پیش رو نداشت؛ اول پذیرش خلافت و پس از آن با توسل به توان نظامی و سیاسی پایه های حکومت عباسی را از بین می برد و سیاست و شیوه حکومت داری جد بزرگوارش را پیاده می کرد. اما این امر با توجه به تحولات سیاسی اجتماعی که از دوره هارون در جامعه ایجاد شده بود، امری محال بود. دوم اینکه در اجرای برنامه های سیاسی مجری فرمانهای مأمون باشد. حال با توجه به این امور اگر امام خلافت را می پذیرفت، از یک سو مأمون می توانست با با توجه به توان نظامی ای که در دست داشت اقدام به حذف فیزیکی امام می کرد و از سوی دیگر همراهی امام رضا(ع) به عنوان بزرگ خاندان هاشمی و علوی، موجب تخریب چهره و جایگاه امام(ع) می شد و این همان هدف مأمون بود. مأمون با پیشنهاد خلافت به امام، قصد کناره گیری کامل را نداشت بلکه به نحوی جایگاه خود را در حکومت حفظ می کرد. لذا این پیشنهاد را باید با توجه حفظ مقام مأمون از هر گونه آسیب، تحلیل کرد. امام(ع) با اکراه و زور مجبور به پذیرش ولایتعهدی شد و اقدامات ایشان برای القای این مطلب( قبول اکراهی) در منابع تاریخی آمده است. در همین مورد در عیون اخبار الرضا(ع) آمده است که: مأمون از امام(ع) خواسته بود که طی یک نامه ای با خط خود، ولایتعهدی خود را به طور مکتوب برای ولایات مختلف سرزمینهای تحت امر ابلاغ کند.
امام(ع) در این نوشتار به تبیین اوضاع جامعه اسلامی و شرایط موجود در آن می پردازد و اینگونه می نویسد که :
1. آگاهی خداوند از کید دشمنان.
« خداوند از خیانت چشمها و از آنچه که در سینه ها وجود دارد آگاهی دارد» این جمله در واقع طعنه و کنایه به عملکرد دستگاه حاکمه و شخص مأمون است.
2. پاکی از گناه، شرط ضروری رهبری جامعه
نکته مهم دیگر در این سند تاریخی آنست که امام(ع) در ابتدای این نامه می فرماید« درود خدا بر پیامبر و خاندان پاک و مطهرش» نکته موجود اشاره به پاک بودن اهل بیت رسول الله(ص) از هر گونه رجس و پلیدی و گناه و اصالت و پاکی دودمانش دارد. تا آن زمان بکار بردن چنین مطالبی در اسناد رسمی رایج نبود و در واقع دیدگاه شیعی نسبت به رهبری و امامت جامعه و ضرورت اصالت و پاکی خاندان رهبر جامعه اولین برای عموم گوشزد می شد.
3. مأمون ادامه دهنده اشتباه ابوبکرو عمر
نکته مهم دیگر موجود در این سند اینکه امام(ع) می فرماید: « در گذشته کسی این چنین کرد و برای جلوگیری از پراکندگی در دین اعتراضی به تصمیم ها نشد و امور تحمیلی به عنوان راه گریز بر مردم تحمیل گردید.» این جمله کنایه به خلافت ابوبکر و عمر است و طعنه ای به مأمون است که شما نیز ادامه دهنده همان راه هستید.
امام(ع) هیچ گاه ولایتعهدی را نپذیرفت تا از قِبَل آن به حکومت عباسی نفعی نرسد. این اقدامات امام(ع) موجب عدم موفقیت مأمون شد . اما مأمون به صورت ظاهر به این نکته بسیار توجه و اصرار داشت که اقتدار سنتیِ عربی در میان بازماندگان بنی عباس در بغداد تبلور پیدا کرده بود و مقابله با این اقتدار تنها از رهگذر مخالفان این سنت میسر بوده واین گروه مخالف هم صرفا امام(ع) و شیعیان بودند. لذا حضور ظاهری امام(ع) در کنار وی و اقامت در دارالإماره برای وی کفایت می کرد تا همه مسلمین و علویان را با خود همسو و همراه کند. تغییر رنگ لباس از سیاه به سبز، و ترویج شعار شیعی " الرضا من آل محمد" و ضرب سکه به نام امام(ع) نیز راستای استقرار و تثبیت حکومت و بهره گیری از شیعیان برای مقابله با همین اقتدار بود. او تا زمانی که جایگزین مناسبی را برای این ابزار پیدا نکرد همچنان به حمایت ظاهری از شیعه می پرداخت تا اینکه پس از پیدا نمودن جایگزین، مناسب امام(ع) را به شهادت رساند.
مأمون و احیای تفکر اعتزالی؛
پس از شهادت امام(ع) مأمون که جایگاه خود را در میان شیعیان و ایرانیان از دست داده بود، برای دست یابی به هدف خود(تثبیت اقتدار) نیاز به حضور در بغداد و حمایت باقی مانده بنی العباس داشت. با توجه به این نکته وی باید به دنبال سبک جدیدی برای اهداف خود بود. لذا در همین راستای به دنبال چارچوب نظری مناسب و همسو با خلافت بود که توجیح گر رفتارهای سیاسی و حکومتی و افکار مأمون باشد. عدم همسویی و همراهی شیعیان، که از جایگاه مناسب اجتماعی برخوردار بودند و معلوم الحال بودن خوارج از یک سو همچنین جانبداری اهل حدیث از امین، از سوی دیگر و استقلال عملی خود مأمون از طرف دیگر، موجب شد تا وی به فکر برپایی تفکری جدید باشد.
تفکر مورد توجه مأمون ریشه در اواخر بنی امیه داشت که واصل بن عطا در جلسه بحث حسن بصری مطرح کرد و به تدریج پیروان زیادی پیدا کرد. و آن تفکر، اندیشه ها و افکار معتزلی بود. این نوع تفکر عقلگرای اعتزالی در اواخر دوره اموی و اوایل خلافت عباسی به دلیل همسویی خلفای نخستین عباسی با اهل حدیث، مورد توجه نبود. پس از استقرار مأمون در بغداد مرکز خلافت عباسی، رهبران تفکر اعتزال و خلافت عباسی در برقراری ارتباط سیاسی متوجه نیاز ها و هم پوشانی همدیگر شدند لذا از سویی خلافت می توانست با توسعه مباحث عقلگرایانه و کشاندن جامعه به این سمت، گروه های مخالف بجای پرداختن به مخالفت با خلافت، به مباحث علمی رواج یافته مشغول می شود و از طرف دیگر قدرت سیاسی حکومت نیز ابزار مناسبی برای توسعه این تفکر معتزلی بود. بنابر این احمد بن داود از رهبران معتزله با توجه به این نیاز متقابل تلاش کرد تا این تفکر را در میان جامعه رواج دهد و در ادامه او توانست جایگاه قاضی القضاتی بدست آورد. این تفکر تا زمانی که ارتباط متقابل خود را با حکومت حفظ کردند، تفکر برت در تمام سرزمین های اسلامی بودند.
تقریرات درس استاد حجت الاسلام دکتر الویری
مزکز تخصصی باقرالعلوم (ع) تاریخ اسلام- رشته تاریخ تشیع
جلسه اول؛ شنبه 10/12/1387
موضوع
مفردات بحث،توضیح و تبیین
نکته: از آنجا که این بحث از جمله مباحث جدید در داخل کشور است، کتاب یا منبع مشخصی برای آن وجود ندارد.
در آغاز بحث به تعریف ها می پردازیم. تعریف ها به سه قسمت ذیل تقسیم می شود :
1. تعریف مفردات یعنی - فلسفه چیست؟
- علم چیست؟
- تاریخ چیست؟
2. تعریف ترکیبی یعنی - فلسفه علم چیست؟
- علم تاریخ چیست؟
- فلسفه تاریخ چیست؟
3. و یک تعریف و جمع کردی بین این واژه ها؛ یعنی - فلسفه علم تاریخ چیست؟
• گاهی رویداد های تاریخی که رخ داده است تابع شناخت و ادامه مطلب...
جلسه هفتم 5/2/88
موضوع
ادامه بحث رابطه مبانی کلام و دانش تاریخی
با توجه به مباحث گذشته :
اینکه بگوییم دخالت اعتقادات در تاریخ نگاری منجر به " مانع حقیقت نمایی و مانع آزادی" می شود این کمال جفاست. چراکه هر طرفی که بخاطر دخالت اعتقادات مانع آزادی شد، بی شک در طرف دیگر نیز به همان صورت مبانی فکری دخیل است. پس نمی توان یکی را تخطئه کرد و دیگری را ستود و درحقیقت نمایی و عدم آن کاملاً مساوی اند.
تذکرات و تأملاتی در این بحث
1. پایه های معرفتی نقش آفرین در رویداد تاریخی
ما در جایی که یک مورخ می خواهد دست به یک تحلیل تاریخیادامه مطلب...
تقریرات در س استاد دکتر رضوی
جلسه اول10/12/87
مفردات بحث
• تعامل:
از ریشه عمل به معنای کار از باب تفاعل بین الإثنینی به معنای داد و ستد کردن، برای یکدیگر کارکردن و البته به معنای رفتار نیز می¬آید که در مقابل تفاعل به این معنا،تقابل آمده است.
بنابراین این بحث به معنای رفتار امامیه با ادیان،مذاهب و سایر فرق و در مقابل رفتار آنان با امامیه است. البته چون بیشتر این بحث به مباحث سیاسی برمی¬گردد در نتیجه این رفتار، رفتار سیاسی است.
نکته: بحث تعامل با بحث تقریب متفاوت است.
• امامیه:
پس از رحلت رسول اکرم(ص) عده ای از مردم مرتد شدند.ادامه مطلب...
جلسه هفتم 5/2/88
ادامه بحث جلسه ششم :
4. اطاعت از سلطان به دلیل تقیه
امام کاظم (ع) : اگر از جدم رسول الله(ص) خبری را نمی شنیدم که اطاعت از پادشاه بخاط تقیه واجب است، اینطور نمی کردم.
5. همه فرق غیر امامی مثل هم هستند
چه خارجی،چه اسماعیلی، چه زیدی، چه اهل سنت، چه سلفی، همه ادامه مطلب...
سلام دوستان امیدوارم که مطلبی که پیش رو هست خاطر برخی از خوانندگان را مکدر نکنه ولی از این دسته از دوستان میخوام که خوب روی این قضیه فکر کنن بعد اگه بد بود ناراحت بشن یا نشن فرقی نمی کنه: و اما آن مطلب : عالمی شیعی در منطقه ای سنی می زیست به خاطر دشواریها و مشقات زیاد، این عالم تقیه می کرد .روزی فردی که به اعتقاد شیعی وی مشکوک گردیده بود خواست تا از او مچ گیری کند اما خبر نداشت آن عالم بسیار رند است آن سنی از عالم پرسید نظرتان در مورد ابوبکر چیست؟ عالم تأملی کرد و گفت :ابوبکر فردی دارای شخصیتی بزرگ، والا ، بسیار عظیم و....... و بسیار فهیمتر و دانا تر و دلسوزتر از پیامبر (ص) است . مرد سنی بسیار تعجب کرد چطور این عالم ابوبکر را از پیامبر خدا بالا تر میداند لذا از او پرسید چگونه است که ابوبکر را از نبی مکرم خدا بالاتر میدانی ؟مگر ممکن است؟ عالم جواب داد بله چرا گه پیامبر با آن عظمت شخصیتی خویش نتوانست درک کند که پس از خویش فردی را انتخاب کند تا حافظ دستاورد ها و زحمات او باشد ولی ابوبکر این موضوع را به خوبی درک نمود و بدان عمل کرد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
انشاءالله اگه عمری باقی باشه و توفیق هم داشته باشم قصد دارم سلسله مباحثی رو در مورد رهبری اول مظلوم عالم یعنی امیرالمومنین امام علی (ع) برای شما عزیزان و همه ارادتمندان و محبان اهل بیت تو این کلبه محقر خودم بیاورم امیدوارم همه دوستان منو با بیان نظر ها پیشنهاد ها و انتقاد های سازنده شان یاری کنند. با توجه به اهمیت موضوع امامت و رهبری پس از رحلت نبی مکرم خدا(ص) نزاع و درگیری بر سر این مسئله مهم و حیاتی آغاز گردید و تا به امروز به انواع مختلف ادامه دارد. در این سلسله بحث ها سعی بر آن خواهد بود تا با دیدی منصفانه و به دور از تعصبات مذهبی و با استفاده از منابع مورد اتفاق هر دو گروه متنازع یعنی شیعه و سنی ،ارائه شود .
بی تردید نگاه دقیق و عالمانه و در عین حال منصفانه برخی از علمای این دو مذهب می تواند شناختی عمیق تر نسبت به این چننین مسائل مهم به دست دهد؛ بنابراین این حقیر سعی نموده ام تا از سلسله مباحثی را که میان عالم بزرگ شیعی یعنی مرحوم علامه سید عبدالحسین شرف الدین (رضوان الله تعالی الیه) متوفی 1377 و رئیس دانشگاه الازهر (بین سالهای 1335- 1317)علامه شیخ سلیم متوفی 1335 که از 6ذیقعده سال 1329 شروع شده و تا 2 جمادی الا ولی سال 1330 (حدود 6 ماه) ادامه یافت بهره بگیرم . امید است تلاش و زحمت همه دلسوختگان اهل بیت (ع) در را ه اعتلای این خاندان پاک مرضی رضای حق تعالی واقع شود.
سؤال: چرا شیعه در اصول دین از مذهب اشعری و در فروع از مذاهب اربعه که مذهب جمهور مسلمانان است پیروی نمی کند تا با توجه به اهمیت اتحاد بین مسلمانان و تلاش دشمنان برای بر هم زدن آن در این دوره حساس این امر محقق گردد ؟