پژوهشی در تاریخ اسلام و تشیع
واژه‏شناسی «شیعه» و «تشیّع»
سه شنبه 88 مهر 14 , ساعت 8:28 صبح  

 

مقدّمه
یکی از حوزه‏های نوین در مطالعات تاریخی، «لغت‏شناسی» ـ «فقه اللغة»(1) یا «فیلولوژی» (Philology) ـ است که به شناخت اصل و بن مایه یک لغت (واژه) و سیر تغییر و تحول آن در دوره‏های مختلف تاریخی می‏پردازد. البته، از دیرباز، در روش‏های تحقیق رایج در «حوزه‏های علمیه اسلامی» همواره مرسوم بوده است که در آغاز هر بحث علمی، بررسی‏ های دقیقی پیرامون معناهای «لغوی» و «اصطلاحی» واژه مورد سخن انجام می‏شده است که بی‏گمان این روش، خود از سنخ بررسی «فقه اللغه» ـ یا لغت‏شناسی ـ بوده است.

در این نوشتار با عنوان «واژه‏شناسی شیعه و تشیّع» تلاش می‏شود تا در یک بررسی «لغت‏شناسی تاریخی»، و البته با تکیه بر روش فوق‏الذکر ـ مرسوم در مباحث حوزوی ـ به ترتیب، معناهای لغوی و اصطلاحی واژه «تشیّع» مورد بررسی قرار گیرد. آن‏گاه به منظور تکمیل سخن، برخی از اصطلاحات «مترادف» و نیز اصطلاحات «متقابل» با تشیّع شناسایی گردد. پیش‏تر، در رابطه با معناهای «لغوی» و «اصطلاحی»، دو نکته به یاد آورده می‏شود: نکته نخست، آن‏که به طور کلی، هر واژه «معناداری» ـ غیر مهمل ـ دارای یک و یا چند معنای «لغوی» است که در اساس، آن واژه برای همان معنا وضع و استعمال گردیده است، و برای شناخت چنان معنایی، کافی است تا به لغت‏نامه‏ها و فرهنگ‏نامه‏ها مراجعه نمود. اما برخی از واژه‏ها به جز معنای لغوی، دارای معنای «اصطلاحی» نیز می‏باشند که این، مبتنی بر یک قرارداد و وضع خاص است.(2) چنان‏که در رشته‏های علمی و یا شاخه‏های فنّی و حرفه‏ای، وضع اصطلاحات رواج دارد. از این‏رو، برای شناخت معنای اصطلاحی باید به منابع خاص همان اصطلاح مراجعه کرد. البته ،این در صورتی است که یک واژه، در زمانی مشخص و بنا به قراردادی معین، در یک معنای اصطلاحی وضع گردد. اما چنانچه پیدایش یک معنای اصطلاحی، نه بنا بر یک قرارداد مشخص، بلکه به تدریج و با گذشت زمان واقع شود، آن‏گاه برای شناخت چنین معنایی، نمی‏توان به نوع خاصی از منابع اکتفا نمود.

نکته دوم، این‏که همواره در میان معناهای لغوی و اصطلاحی یک واژه، نوعی تناسب و ارتباط قابل شناسایی است. چنان‏که در مورد بسیاری از معناهای اصطلاحی واژه‏ها، حضور مفاهیم لغوی را می‏توان پی‏گیری کرد. بر این اساس، در شناخت هر واژه، از جمله واژه‏های «شیعه» و «تشیّع» ـ مورد سخن ـ ضرورت دارد که معناهای لغوی و اصطلاحی مورد بررسی قرار گیرد:

1. «شیعه» و «تشیّع» در لغت
گرچه واژه‏های «تشیّع» و «شیعه» ـ در برابر تسنّن ـ به عنوان نامی برای یکی از دو مذهب بزرگ اسلام، برای همگان، از جمله، فارسی زبانان، شناخته شده است، اما از آن‏جا که این واژه عربی است، برای شناخت دقیق معنای آن، ناگزیر باید به لغت‏نامه‏های عربی مراجعه نمود. البته باید توجه داشت که در زبان عربی، بسیاری از واژه‏ها، از جمله واژه موضوع سخن، به طور مشترک در معناهای متعدد و مختلف به کار می‏رود.

به لحاظ دستوری (صرفی)، در زبان عربی، «تشیّع» مصدر باب تفعّل از ریشه «شَیَعَ» (شاع) است، و واژه «شیعه» نیز از همین ریشه اشتقاق یافته است.
در اصل عربی، «شیعه» به معنای گروهی از مردم است، و اسمی است که بر مفرد، تثنیه و جمع، و نیز بر مذکر و مؤنث، به یک شکل اطلاق می‏گردد(3) که در فارسی نیز به همین گونه است. البته اگر بخواهند تنها مفرد را قصد کنند ـ چه در فارسی، و چه در عربی ـ «شیعی» می‏گویند، و جمع آن در فارسی «شیعیان» است.(4) اما در عربی، با توجه به مراتب گوناگون جمع، «شِیَع» (جمع) و «اشیاع» (جمع‏الجمع) استعمال می‏گردد.(5) در عربی، واژه «شیعه» در دو معنای لغوی نزدیک به هم به کار می‏رود:

الف. «الشیعة» به شکل «مفرد» (بدون «اضافه» به واژه دیگر): به معنای «گروه» و دسته‏ای که بر سر امری یگانه، گردهم آیند.

ب. «شیعة الرّجل» (شیعه آن مرد؛ مثلاً) به شکل «مضاف»: به معنای «پیروان» و «یاوران» آن مرد.(6)
الف. «تَشَیَّعَ فی الشی‏ء»: «در هوای (میل به) آن چیز، مستهلک شد.»(9) همچنین در مورد هر آنچه که با آتش سوزانده شود، گفته می‏شود: «شُیِّعَ».(10)

ناگفته نماند که آنچه در بالا مورد اشاره قرار گرفت، تنها برخی از معناهای لغوی تشیّع است، و بیش‏تر، مواردی است که با معنای اصطلاحی آن ارتباط دارد.
2. «شیعه» و «تشیّع» در اصطلاح
نقطه آغازین شکل‏گیری معنای اصطلاحی «تشیّع»، به زمان حیات رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله باز می‏گردد که آن حضرت در چند نوبت، درباره «حامیان علی علیه‏السلام » اصطلاح «شیعةُ علی» را به کار بردند. چنان‏که در موردی، پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به اشاره به علی علیه‏السلام ، چنین فرمودند: «سوگند به کسی که جانم به دست اوست، این شخص [علی] و شیعیانش در قیامت رستگار خواهند بود.»(18) جالب توجه آن‏که در زمان رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به طور مشخص چهار تن از اصحاب آن حضرت، به نام‏های ابوذر غفاری، سلمان فارسی، مقداد بن اسود کندی و عمار بن یاسر با لقب «شیعةُ علی علیه‏السلام » شناخته می‏شدند.(19)
الف. معنای اصطلاحی عامّ
به طور عام، اصطلاح «شیعةُ علی علیه‏السلام » به معنای «یاران و دوستداران علی علیه‏السلام و فرزندان او» است.(21) این معنا، در واقع ناظر به پیدایش دو جریان کلی، در تاریخ صدر اسلام است که بیانگر جدایی مسلمانان بر دو بخش است: یکی، دوستداران و هواداران علی علیه‏السلام و دیگر، رویاروی آنان. این جدایی و تقابل، از نظر تاریخی، گرچه به همان دوران حیات پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله باز می‏گردد، اما پس از رحلت آن حضرت بود که در ماجرای «سقیفه» (سال 11 ق) کاملاً نمایان شد. سپس، در سطحی «فراگیر»، در دوران خلافت امیرمؤمنان علیه‏السلام در جنگ‏هایی همچون «جمل» و «صفین» به پیکار و کشتار منتهی شد، چنان‏که علی علیه‏السلام با اشاره به شهادت یاران خود توسط اصحاب جمل، می‏فرماید: «[آنان] شیعیان مرا و کارگزاران مرا کشته‏اند...».(22)
ب. معنای اصطلاحی خاصّ
اصطلاح «شیعة علی علیه‏السلام » به طور خاص، بر پیروان مذهب تشیع ـ در برابر پیروان مذهب تسنّن ـ اطلاق می‏گردد و ایشان کسانی‏اند که معتقد به امامت منصوص و بلافصل علی علیه‏السلام و فرزندان او، پس از رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏باشند.(29) در این رابطه باید دانست که شیعه به این معنای خاص، شامل سه فرقه عمده بوده است: 1. امامیه (دوازده امامی)؛ 2. زیدیه؛ 3. اسماعیلیه.
افزون بر این سه گروه، فرقه چهارمی به نام «غلات» نیز خود را شیعه می‏نامیده‏اند.(30) البته سایر شیعیان، به ویژه امامیه، بر این باورند که غلات به علت افکار غالیانه و مشرکانه خود ـ به گونه‏ای که در امامت تا حدّ ربوبیّت غلوّ می‏کنند ـ نه تنها شیعه نیستند، بلکه اساسا مسلمان نیز نمی‏باشند.(31)
3. اصطلاحات مترادف با «تشیع»
در طول تاریخ تشیّع و در گستره مناطق گوناگون جغرافیایی که شیعیان حضور داشته‏اند، چندین اصطلاح، به عنوان نام‏هایی جایگزین و مترادف با «تشیّع» پدیدار و رایج گردیده است. در این بخش از نوشتار، برخی از آن نام‏ها مورد بررسی اجمالی قرار می‏گیرد. اما پیش‏تر، باید به دو نکته توجه شود: نخست، آن‏که اصطلاحات مورد سخن در این‏جا، تنها برخی از اصطلاحات مترادف با تشیّع است و سزاوار است که در این زمینه، با توجه به دو بستر «تاریخ» و «جغرافیا»، جستاری کامل به عمل آید. دوم، این‏که چند اصطلاحی که در این‏جا به اجمال شناسایی شده است، اصطلاحاتی است که به طور نسبتا چشمگیر در تاریخ تشیّع حضور داشته است و به جز این‏ها، بسیاری اصطلاحات کلامی ـ مربوط به فرقه‏های مختلف شیعی ـ وجود دارد که در مجالی دیگر بایسته بررسی خواهد بود.(42)
الف. علوی: «علوی» به معنای «منسوب به علی علیه‏السلام » است، و در اصل، بیانگر نسَب کسانی است که از اولاد علی‏بن ابی‏طالب علیه‏السلام باشند. اما همچنین، این اصطلاح در برابر اصطلاح «عثمانی» به کار رفته است. بر این اساس، کسانی را «علوی» می‏گویند که پس از قتل عثمان، علی علیه‏السلام را به قتل وی متهم نکردند و به عایشه و معاویه نپیوستند. و پیروان این طریقت را نیز علوی گویند هرچند زمان علی علیه‏السلام و معاویه را درک نکرده باشند. و روایتگران احادیث از تابعین و جز آنان را که با صفت «و کان علویا» نام می‏برند، مقابل عثمانی است. و ناصر خسرو قبادیانی (394ـ481ق) را که علوی می‏گفتند از این قبیل است، نه این‏که از ذریه طاهره رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله باشد.(43)
لو کان حبّ الوصی رفضا
فإنّنی أرفض العباد
(اگر دوستی وصیّ] علی علیه‏السلام ] مایه رفض [رافضی بودن [است؛ پس همانا من رافضی‏ترین بندگان‏ام.)
و نیز سروده است:
لو کان رفضی حبّ آل محمد
فلیشهد الثّقلان أنّی رافضی
(اگر رفض [رافضی بودن] من، دوستی آل محمد است؛ پس «ثقلین»[جنّ‏وانس،یاقرآن‏وعترت]شاهدباشندکه‏من‏رافضی‏ام.
و در جایی دیگر سروده است:
لو کان ذنبی حُبَّ آل محمد
فذلک ذنبٌ لست منه اتوب(60)
د. برخی از اصطلاحات «منطقه‏ای» (محلّی)
1. مُتاوله: اکنون یکی از مهم‏ترین نام‏های شیعه امامیه در جبل عامل ـ منطقه‏ای در کشور لبنان ـ «متاوله» است. این لفظ یا جمع «متوالی» مشتق قیاسی از توالی به معنای تتابع و پی در پی بودن است، بدان جهت که مردم جبل عامل همگی در موالات اهل‏بیت رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله پا بر جا بوده‏اند؛ یا مشتق (بر خلاف قیاس) از تولّی است؛ یعنی به علت داشتن ولای اهل‏بیت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، آنان را به عنوان ولیّ و سرور خود برگزیدند.(61) وجه سومی نیز این‏گونه مطرح شده است که ایشان در هنگامه جنگ، شعارشان این بود: «مُت ولّیا لعلیّ علیه‏السلام »(62) (بمیر! در حالی که ولیّ و دوستدار علی علیه‏السلام هستی.)
4. اصطلاحات متقابل با «تشیع»
در این‏جا، تنها برخی از اصطلاحات متقابل با تشیع که در تاریخ اسلام حضوری نسبتا چشمگیر داشته است، مورد شناسایی اجمالی قرار می‏گیرد:

الف. اهل سنّت (اهل سنت و جماعت)
واژه «سنّت» در لغت، به معنای سیره، طریقت و روش است.(66) در اصطلاح، نزد همه مسلمانان، چه شیعه و چه سنی، «سنّت» عبارت است از اوامر و نواهی رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و روش آن حضرت ـ مشتمل بر گفتارها و رفتارهای او ـ که یکی از ادله استنباط احکام شرعی شمرده می‏شود. همچنین، اصطلاح «اهل سنت» بر گروهی از مسلمانان اطلاق می‏شود که می‏گویند از روش و طریقت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و خلفای راشدین و اصحاب پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله پیروی می‏کنند.(67)
ب. عثمانی
وصف «عثمانی» به معنای «منسوب به عثمان» است، و در اصل بر کسانی اطلاق می‏شود که نسبا از اولاد عثمان بن عفّان، خلیفه سوم، باشند. همچنین، پس از قتل عثمان (سال 35 ق)، به هواداران وی که علی علیه‏السلام و یارانش را به قتل عثمان متهم می‏کردند، «عثمانی» گفته شد.(70) بر این اساس، اهالی شام که به داعیه خونخواهی عثمان بر امیرمؤمنان علی علیه‏السلام شوریدند، «عثمانی» خوانده شدند.(71)
ج. ناصبی
در برابر کاربرد اهانت‏آمیز رافضی از سوی اهل سنت در مورد شیعیان، اهل تشیّع نیز سنّی‏ها را «ناصبی» (جمع آن: نواصب) می‏خواندند. در کاربرد این وصف، این تعریض وجود داشته است که اهل سنت، «نصبِ» عداوت خاندان رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله کرده‏اند، در حالی که آنان خود منکر این معنا می‏باشند و گویند که تنها امام و خلیفه را نصب کرده‏اند.(75) البته، شیعیان همین معنا را نیز نمی‏پذیرند؛ چرا که ایشان معتقدند که امامت، ادامه رسالت است و تعیین امام، امری الهی و ما فوق امور عرفی است.

سخن پایانی
در پایان سخن، باید اذعان نمود که آنچه در این سطور گذشت، در واقع، تنها طرح یک بحث، همراه با یک بررسی اجمالی بوده است. دامنه این بحث چندان گسترده است که همچنان نیازمند بررسی‏های تفصیلی و تکمیلی است؛ امید بر آن توفیق!

••• پی‏نوشت‏ها
1ـ برخی «فقه اللغة» را در فارسی به «زبان‏شناسی» ترجمه کرده‏اند. ر.ک: آذرتاش آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، تهران، نشر نی، 1379، ص 514 (ماده «فقه اللغة»). اما درست‏تر آن است که آن را معادل با اصطلاحاتی چون «لغت‏شناسی» یا «زبان‏شناسی تاریخی» به کار بریم. ر.ک: جولیوس گولد و ویلیام ل. کولب، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه گروه مترجمان، ویراستار محمدجواد زاهدی مازندرانی، تهران، انتشارات مازیار، 1376، ص 478 / همادخت همایون، واژه‏نامه زبان‏شناسی و علوم وابسته، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی «پژوهشگاه»، 1371، ص 144 و 187. شاید نخستین کسی که کلمه «فقه اللغة» را در نوشته‏هایش به کار برده، ابوالحسین احمد بن فارس قزوینی لغوی باشد که در سال 390 ق به دنیا آمده است. ولی مسلما اولین کسی که در این مورد به تألیف کتاب جداگانه‏ای پرداخت، معاصر او ابومنصور عبدالملک بن محمد ثعالبی (350ـ429ق) است که کتابش را «فقه اللغة» نام نهاد. ر.ک: محمدحسن بکائی، الدلیل الی فقه اللغة و سرّ العربیّه للثعالبی، مشهد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، 1407 ق، مقدمه مؤلف، ص 18.

2ـ ر.ک: محمد معین، فرهنگ فارسی، چ چهارم، تهران، امیرکبیر، 1360، ج 1، ص 292 (ماده «اصطلاح»).

3ـ ابن منظور، لسان العرب، تصحیح امین محمد عبدالوهاب و محمدالصادق العبیدی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، مؤسسة التاریخ العربی، 1416 ق / 1996 م، ج 7، ص 258 (ماده «شیع»). بر این اساس، برخلاف آنچه که بعضی گمان کرده‏اند، شیعه، جمع یا اسم جمع نیست. محمد معین، همان، ج 2، ص 2113 (ماده «شیعه»).

4ـ غلامحسین مصاحب، دائرة‏المعارف فارسی، چ دوم، تهران، امیرکبیر، کتاب‏های جیبی، 1380، ج 2، ص 1532 (ماده «شیعه»).

5و6ـ ابن منظور، همان، ج 7، ص 258 (ماده «شیع»).

7ـ حجر: 10 / انعام: 65و159 / قصص: 4 / روم: 32.

8ـ «... هذا من شیعته و هذا من عدّوه فاستغاثه الذی من شیعته علی الذی من عدوّه...». قصص: 15.

9ـ ابن منظور، همان، ج 7، ص 259 (ماده «شیع»). البته «تشیّع فی الشی‏ء» چنین نیز معنا شده است: «دلداده و شیفته آن چیز شد.» جبران مسعود، الرائد، فرهنگ الفبایی عربی ـ فارسی، چ دوم، ترجمه رضا انزابی نژاد، مشهد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، 1376، ج 1، ص 481، (ماده «تَشَیَّع تشیّعا»)

10ـ ابن منظور، همان، ج 7، ص 259 (ماده «شیع»).

11ـ همان، ص 258 ـ 259 (ماده «شیع»).

12و13ـ همان، ص 259 (ماده «شیع»).

14ـ ر.ک: همان، ص 260 (ماده «شیع»).
15ـ همان، ص 258 (ماده «شیع»).
16ـ جبران مسعود، همان، ج 1، ص 481 ((ماده «تَشَیَّعَ تشیّعا»).
17ـ ابن منظور، همان، ج 7، ص 258 (ماده «شیع»).
18ـ برای آگاهی از مواردی که رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله اصطلاح «شیعةُ علی علیه‏السلام » را به کار بردند، ر.ک: محمدحسین مظفر، تاریخ شیعه، ترجمه سید محمدباقر حجتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1368، ص 34ـ40.
19ـ سعدبن عبدالله ابوخلف الأشعری القمی، کتاب المقالات و الفرق، تصحیح محمدجواد مشکور، تهران، مؤسسه مطبوعاتی عطائی، 1963 م، ص 15.
20ـ ر.ک: ابن منظور، همان، ج 7، ص 258 (ماده «شیع»).
21ـ ر.ک: عبدالله فیاض، تاریخ الامامیة و اسلافهم من‏الشیعة منذ نشأة التشیع حتی مطلع القرن الرابع الهجری، چ سوم، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1406 ق / 1986 م، ص 31.
22ـ نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، تحقیق و شرح عبدالسلام محمدهارون،چ‏دوم،قاهره،مطبعة‏المدنی،1382،ص5.
23ـ محمد بن اسحاق الندیم، کتاب الفهرست، تحقیق رضا تجدّد، تهران، بی‏نا، 1393 ق / 1973 م، ص 223.
24ـ ر.ک: محمدبن سعد، الطبقات الکبری، الطبقة الخامسة من الصحابة، تحقیق محمد بن صامل السلمی، طائف، مکتبة الصدیق، 1414 ق / 1993 م، ج 1، ص 430 ـ431 / منصور داداش نژاد، «بستر تاریخی مفاهیم سیاسی ـ اجتماعی حادثه کربلا»، حوزه‏ودانشگاه،سال‏هشتم، ش33، زمستان1381،ص 28.
25ـ درباره اصطلاح «عثمانیه»، پس از این در ادامه سطور، سخن به میان خواهد آمد.
26ـ ر.ک: منصور داداش‏نژاد، همان، ص 28. راقم سطور، در یک مقال مستقل به بررسی مراحل اولیه چالش میان امام علی علیه‏السلام و معاویه پرداخته است. ر.ک: نگارنده، «روابط امام علی علیه‏السلام و معاویه (از خلافت تا جنگ صفین»، معرفت، ش 52، فروردین 1381، ص 42ـ52.
27ـ درباره اصطلاح «اهل‏سنت»، پس از این در ادامه‏سطور، سخن به میان خواهد آمد.
28ـ ر.ک: رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن هفتم هجری، چ دوم، تهران، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1369، ص 28 ـ 30.
29ـ ر.ک: ابوالفتح محمد بن عبدالکریم الشهرستانی، الملل و النحل، تحقیق محمد سید کیلانی، بیروت، دارالمعرفة، 1381 ق / 1961م، ج 1، ص 146 / عبدالله فیاض، همان، ص 32ـ34.
30ـ سید مرتضی بن داعی حسنی رازی، تبصرة العوام فی معرفة مقالات الأنام، تصحیح عباس اقبال، تهران، مطبعه مجلس، 1313، ص 167 / محمدعلی تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، اشراف رفیق العجم، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون، 1996 م، ج 1، ص 1052.
31ـ ر.ک: ابوخلف اشعری قمی، همان، ص 64.

32ـ در این زمینه ر.ک: ابومحمد الحسن بن موسی النوبختی، فرق الشیعه، تصحیح سید محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف، المکتبة الرضویه، 1355 ق / 1936 م.
33ـ ر.ک: ابن منظور، همان، ج 7، ص 258 (ماده «شیع»).
34ـ ر.ک: ابن داعی حسنی، همان، ص 167.
35ـ احمد صدر حاج سید جوادی و دیگران (زیر نظر)، دائرة‏المعارف تشیع، چ دوم، تهران، نشر شهید سعید محبی، 1377، ج 4، ص 272 (ماده «تشیّع»).
36ـ ر.ک: محمدحسین مظفر، همان، ص 34ـ41.
37ـ ر.ک: منصور داداش‏نژاد، همان، ص 28.
38ـ درباره این اصطلاحات، پس از این در ادامه سطور سخن به میان خواهد آمد.
39ـ گزارش یاد شده چنین است: «ذکروا انّه [علیّا علیه‏السلام [کرّم اللّه وجهه خرج یوما، فاذا قوم جلوس؛ فقال: من أنتم؟ فقالوا: نحن شیعتک یا امیرالمؤمنین. فقال: سبحان‏اللّه فمالی لا أری علیکم سیماء "الشیعة"؟ قالوا: یا امیرالمؤمنین و ما سیماء "الشیعة"؟ قال: عمش العیون من البکاء، خمص البطون من الصیام، ذبل الشفاه من الدعاء، صفر الالوان من السهر، علی وجوههم غبرة الخاشعین». ابوجعفر محمدبن عبدالله اسکافی، المعیار و الموازنة فی فضائل الامام امیرالمؤمنین علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام ...، تحقیق محمدباقر المحمودی، بیروت، بی‏نا، 1402 ق / 1981 م، ص 241. همچنین ر.ک: ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی، فضائل الشیعه، صفات الشیعه، و مصادقة الاخوان، تحقیق مؤسسة الامام المهدی علیه‏السلام ، قم، مؤسسة الامام المهدی، 1410ق، ص 95.
40ـ «... ما اعظم ما اصیب به هذه الامة عامة و انت و هذه الشیعة خاصة...» احمد بن واضح یعقوبی، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، بی‏تا، ج 2، ص 228.
41ـ گفتنی است که راقم سطور، پس از تبویب و تدوین معناهای اصطلاحی عام و خاص تشیع، در مراجعه به پژوهش‏های انجام شده، تنها با توافق نسبی یک اثر با آنچه که در این‏جا ذکر شده آشنا گردید، و آن، «دائرة‏المعارف فارسی» بود. ر.ک: غلامحسین مصاحب، همان، ج 2، ص 1532 (ماده «شیعه»).
42ـ از جمله اصطلاحاتی که در این سطور، مورد شناسایی قرار نگرفته است، عبارت است از: «خاصه»، «جعفریه» و «قزلباش». ر.ک: سید محسن‏الامین، اعیان الشیعة، تحقیق حسن‏الامین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، بی‏تا، ج 1، ص 20ـ21.
43ـ علی‏اکبر دهخدا، لغت‏نامه دهخدا، چ اول، دوره جدید، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1373، ج 10، ص 14172 (ماده «علوی»).
44ـ ر.ک: ابوخلف اشعری قمی، همان، ص 65و70.
45ـ تاج‏الدین ابن محمد الحسینی، غایة الاختصار...، تحقیق السید محمدصادق بحرالعلوم، نجف، المطبعة الحیدریة، 1382 ق / 1962 م / ص 133ـ134.

46ـ ر.ک: استانلی لین پول، تاریخ طبقات سلاطین اسلام، ترجمه عباس اقبال، تهران، دنیای کتاب، 1363، ص 114ـ115.
47ـ احمد صدر حاج سیدجوادی و دیگران (زیر نظر)، همان، ج 4، ص 201 (ماده «ترابیه»).
48ـ الفضل بن الحسن الطبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، تحقیق موسسة آل‏البیت علیهم‏السلام لإحیاء التراث، قم، مؤسسة آل‏البیت علیهم‏السلام لإحیاء التراث،1417 ق، ج 1، ص 307.
49ـ ابن هشام، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقّا و دیگران، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی‏تا، ج 2، ص 249ـ250.

50ـ احمد صدر حاج سید جوادی و دیگران (زیرنظر)، همان، ج 1، ص 390 (ماده «ابوتراب»). محتمل است که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، علی علیه‏السلام را در دو نوبت «ابوتراب» خوانده باشد: یک نوبت در مسجد، و نوبت دیگر در غزوه ذوالعشیره، ر.ک: ابن هشام، همان،ج 2، ص250، پاورقی 4.
51ـ برای نمونه ر.ک: منقری، همان، ص 334.
52ـ ر.ک: احمد صدر حاج سیدجوادی و دیگران (زیرنظر)، همان، ج 1، ص 390 (ماده «ابوتراب»).
53ـ همان، ج 8، ص 101 ـ 102 (ماده «رافضی، رافضیه»).
54ـ ر.ک: سید جعفر شهیدی، از دیروز تا امروز؛ مجموعه مقالات، تهران، نشر قطره، 1372، ص 143.
55ـ ر.ک: احمد صدر حاج سید جوادی و دیگران (زیرنظر)، همان، ج 8، ص 102 (ماده «رافضی، رافضیه»)، همچنین ر.ک: ابن بابویه قمی، همان، ص 60.
56ـ ابوالحسن علی بن اسماعیل الاشعری، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، تصحیح هلموت ریتر، چ سوم، قیسبادن، دارالنشر فرانز شتاینر، 1400 ق / 1980 م، ص 16.
57ـ احمد صدر حاج سید جوادی و دیگران (زیر نظر)، همان، ج 8، ص 103 (ماده «رافضی، رافضیه»). همچنین: ر.ک: ابن داعی حسنی، همان، ص 34ـ35.
58ـ ر.ک: ابوخلف اشعری قمی، همان، ص 76ـ77.
59ـ احمد صدر حاج سیدجوادی و دیگران (زیر نظر)، همان، ج 8، ص 104 (ماده «رافضی، رافضیه»).
60ـ ر.ک: نصیرالدین ابوالرشید عبدالجلیل قزوینی رازی، نقض...، تصحیح میرجلال الدین محدث، تهران، انتشارات انجمن آثار ملی، 1358، ص 214ـ215.
61ـ احمد صدرحاج سیدجوادی و دیگران (زیر نظر)، همان، ج 4، ص 272 (ماده «تشیع»).
62ـ لویس معلوف، المنجد، افست، تهران، انتشارات اسماعیلیان، 1365، ج 2، ص 632 (ماده «متاوله»).
63ـ سید محسن الامین، همان، ج 1، ص 20.
64ـ لویس معلوف، همان، ج 2، ص 632 (ماده «متاوله»).
65ـ عزالدین‏ابن‏الأثیر، الکامل‏فی‏التاریخ، ج9، بیروت،دارصادر، داربیروت، ص 295.

66ـ واژه «سنت» از «سنن» به معنای طریق (راه) اخذ شده است. ر.ک: ابن منظور، همان، ج 6، ص 00 (ماده «سنن»).
67و68ـ احمد صدر حاج سیدجوادی و دیگران (زیر نظر)، همان، ج 2، ص 614 (ماده «اهل سنت و جماعت»)
69ـ «من عبدالله علیّ امیرالمؤمنین، الی شیعته من المؤمنین و هو اسم شرّفه اللّه فی الکتاب، فانه یقول «و انّ من شیعته لابراهیم.» و انتم شیعة النبیّ محمد... إسم غیر مختصّ، و امر غیر مبتدع...». هادی کاشف الغطاء، مستدرک نهج‏البلاغة، نجف، مطبعة الراعی، 1354 ق، جزء 2، ص 29. برای آگاهی بیش‏تر در این‏باره ر.ک: محمدرضا حکیمی، حماسه غدیر، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1396ق، ص 167ـ184.
70ـ ر.ک: ابوعثمان عمرو بن بحر الجاحظ، کتاب العثمانیة، تحقیق و شرح عبدالسلام محمد هارون، بیروت، درالجیل، 1374 ق، مقدمه محقق، ص 5 / علی‏اکبر دهخدا، همان، ج 9، ص 13894 (ماده «عثمانی»).
71ـ برای آگاهی بیش‏تر ر.ک:منقری،همان، ص5،12و 146.
72ـ ر.ک: جاحظ، همان، مقدمه محقق، ص 5.
73ـ گفتنی است که «ابوجعفر محمدبن عبدالله الاسکافی» (متوفای 240ق) در پاسخ به عثمانیه یاد شده، و در دفاع از تشیع، کتاب «المعیار و الموازنة فی فضائل الامام امیرالمؤمنین علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام و بیان افضلیته علی جمیع العالمین بعدالانبیاء و المرسلین» را به رشته تحریر درآورد.

74ـ ر.ک: استانلی لین پول، همان، ص 169ـ177.
75ـ ابن داعی حسنی، همان، ص 28. همچنین ر.ک: غلامحسین مصاحب، همان، ج 1، ص 1561 (ماده «رافضی»). برای آگاهی بیش‏تر درباره معنای «ناسبی» و ویژگی‏های آن ر.ک: یوسف بن احمد البحرانی، الشهاب الثاقب فی بیان معنی الناصب، تحقیق مهدی الرجائی، قم، مهدی رجائی، 1419 ق /1377ش.

 اثر استاد حامد منتظری مقدم


نوشته شده توسط سید محمد حسینی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

پژوهشی در تاریخ اسلام و تشیع

سید محمد حسینی
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 0 بازدید
بازدید دیروز: 7 بازدید
بازدید کل: 110008 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
فهرست موضوعی یادداشت ها
تشیع[3] . خاورشناسان[2] . شیعه .
نوشته های پیشین

عمومی
موئاخات یا پیمان برادری
غدیر خم
واقعه عاشورا و پیامدها
حضرت زهرا(س)
علمی تاریخی
شعبان المظم
واژه شناسی شیعه
خاورشناسان و پیدایش تشیع
امام زمان(عج)
سیره پژوهی
لوگوی وبلاگ من

پژوهشی در تاریخ اسلام و تشیع
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

سلفیه کیست؟ بخش اول
سلفیه کیست؟ بخش دوم
[عناوین آرشیوشده]