سلام دوستان ایام بابرکت قربان تا غدیر را به همه شما تبریک و شادباش عرض می نمایم
بحث غدیر خم از مباحث کاملا آشکار در تاریخ و در عین حال مورد تردید برخی است .اگر با دید منصفانه به
این جریان بنگریم خواهیم دید این جریان اگر در تاریخ نمی بود و در پی آن مولا امیر مومنان علی (ع) به
جانشینی برگزیده نمی شد ،جای بسی شک وتردید بود که چرا خدای تعالی و نبی مکرم خدا به مسأله
تداوم دین بعد از نبی مکرم توجه نکردند . پس طبق قائده لطف نمی شود خداوند جانشینی را برای پیامبر و
حافظی را برای دین خود انتخاب نکند . جای بسی تأسف است که برخی ها گمان میکنند این جریان اتفاق
نیفتاده و یا مثل برخی از مورخان مانند طبری از این جریان مهم در تاریخ اسلام ، به سادگی هرچه تمام
گذشتند؛ وجود آیات و روایات و حتی اخبار راویان متعدد، استدلال مخالفین را مبنی بر اینکه پیامبر در این باره
هیچ ارشادی نفرمود ،کاملا سست و بی ارزش میکند . جالب آنکه مخالفین این جریان، حتی قائل اند که
قرآن هم در این مورد چیزی نفرمود و ارشادی نکرد. اما باید بگوییم که خداوند در قرآن
کریم علاوه آیه 67 سوره مائده که در خصوص جریان قدیر نازل شده است ، در سوره نحل آیه 89 نیز اینطور
می فرماید که (ونزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیءٍ و هدیً و رحمةً و بشری للمسلمین) =وما قرآن را که
بیان کننده هر چیزی است و هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمین است بر تو نازل کردیم.
حال توجه کنید، عزیزان و برادران اهل سنت مدعی اند که نه قرآن و نه رسول خدا (ص) راجع به مهمترین و
اساسی ترین و حیاتی ترین مسأله یعنی خلافت و جانشینی بعد از پیامبر هیچ ارشادی نفرموده اند؛از
طرفی خدا هم میفرماید ما این کتاب را فرستادیم تا حقیقت هر چیزی روشن شود و موجب هدایت و رحمت
و بشارت باشد ،یعنی در این کتاب هیچ چیزی را نگفته نگذاشته ایم ،حالا ما نمیدانیم چه بگوییم - بگوییم خدا
راست می گوید یا اهل سنت!!!!
اگر چنین باشد باید بگوییم نعوذبالله جناب ابوبکر و عمر از پیامبر بالاتر بودند ،چرا که آنها به فکرشان رسید که
برای امت پس از خود جانشین انتخاب کنند اما پیامبر به نظر مبارکش نرسید. و اینکه حتی عبدالله بن عمر نیز
به فکرش رسید اما پیامبر به فکر مبارکش نرسید و حتی بالاتر خدا هم در این مورد چیزی نفرمود .
عجب!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
مسعودی در مروج الذهب ،ابن عبدربه در عقدالفرید،مسلم در صحیح و ابن ابی الحدید در شرح خود چنین
تصریح کرده اند که: وقتی عمر را زخم زدند ،به او پیشنهاد شد که کسی را به جانشینی خود برگزیند .
پسرش عبدالله به وی گفت :ای امیرالمؤمنین ،خلیفه ای بجای خویش تعیین کن ،زیرا اگر شتربان یا چوپانت
گوسفندان تو را رها کند اورا ملامت میکنی و خواهی گفت چگونه امانت را رها کردی و مهمل گذاشتی
؟حال چگونه می خواهی امت محمد (ص) بدون سرپرست بگذاری . نه ،حتماً جانشین انتخاب کن. تازه علاوه
بر همه اینها اگه بحث در مورد دوست داشتن بود باید بگوییم از کی تا حالا برای اینکه کسی کسی را
دوست داشته باشد بیعت می گرفتند . اکر اینطور بود پس باید گفت که پیامبر از مردم به زور بیعت ،
خواست تا او را دوست داشته باشند .
براستی آیا برادران اهل سنت تا به حال از خود این سؤال را نکرده اند که: اگر پیامبر در حالی از دنیا می
رفت که برای امت خود سرپرستی تعین نکرد، جواب خدا را چگونه خواهد داد ؟